کاکتوس

کاکتوس را فقط کاکتوس شناسان می شناسند.

کاکتوس

کاکتوس را فقط کاکتوس شناسان می شناسند.

آخرین مطالب
  • ۹۴/۰۴/۲۴
    تو
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب+ماه عسل+درب و داغان» ثبت شده است

سر و سر من با کتاب

سرم را می کنم توی کتاب و مثلا دارم درس میخوانم...

سالهاست سر من توی کتاب جا خوش کرده.

اصلا من مرض سر توی کتاب کردن دارم.

آرتوروز گرفتم بسکه سرم را پایین نگه داشتم ، کم کم دارم به یک موجود سر به زیر تبدیل می شوم.

ماه رمضان روزهایی بیداریم ، البته با  اغمای پنجاه درصدیم ، هر چند یکبار می آیم بیرون و ماه عسل را نگاه می کنم. اینجوری کمی رفع خستگی می کنم و روحیه ام گاه با سوژه ها خوب می شود و گاه داغان داغان.

یعنی آخر درب و داغانی...

با آن آمیتاپاچان که حرصم را در اورد و با عمو حسن که غصه را کنج دلم بیدار کرد.

بماند...

صبح جمعه آزمون دادم با چه حال !

داشتم از خواب می افتادم زیر صندلی....

دو ساعت را تمام کردم و کشان کشان رفتم به سمت کانون گرم خانواده.

کولر و هوای خنک و اهل بیت که دور هم نشسته اند ، البته در سکوت.

سرم را کردم توی بالشت  به خودم قول دادم چند روزی دست از درس خواندن بردارم.

بیدار که شدم چهار ساعت گذشته بود و همه آماده رفتن به مهمانی.

اما من از گشنگی در حالت غش.

رفتم سراغ غذای خنک و مثل قحطی زده ها در یک دقیقه همه را بلعیدم.

هر کدام از اهل منزل از کنارم می گذشت ، یک نهیب که بدو ، پاشو ، آماده شو...

منم در خلسه خواب ناشی از مغز بی رمق ، تازه گرفتم...

من نمیام ! کار دارم.

رنگ رخساره ام خبر می داد و همه رفتند و من ماندم وکارهای  در لیست انتظارم.

مثلا مرتب کردن کتابخانه .

روی میزم جا برای یک ثانیه تکان نیست. کتابها را برمی دارم و می روم سراغ قفسه...

بللللله ...

نیاز به کتاب خانه تکانی اساسی دارم. 

دستی روی قفسه می کشم... عجب خاکی!

حوصله زمین ریختن و دسته بندی و کنار گذاشتن تاریخ گذشته ها و چیدن دوباره را ندارم.

پس اینجاست که باید گفت : منصرف می شویم....

ادامه دارد...